عاقل مرد
وقتی ما مشغول خوردن هستیم. مشغول خوابیدن. مشغول زن و فرزند. در یک کلام مشغول خود هستیم. انسان هایی هستند در کنار ما که مشغول هستند به یاد خدا. خدا جلوی چشم هایشان است. به هرچه نگاه می کنند چیزی را می بینند که ما هرگز نمی بینیم: وجه الله.
وقتی ما به فکر آب و نان هستیم آن ها در فکر معامله اند. معامله ای پر سود. کالای ناپایدار را می فروشند و در عوض کالای پایدار می خرند. مثل یخ فروشی که یخ های در حال آب شدنش را می فروشد. این ها عجیب عاقلند. عجیب سودپرستند! حیات دنیا را می دهند. رضوان خدا را می خرند؛ که اکبر است از هر آنچه هست.
نه اینکه فکر کنی شهادت مقصد یا آرزوی آن هاست. شهادت نشانه
ای ست برای ما. ما چه می فهمیم شهادت یعنی چه؟ شهادت را شهید می فهمد و خدای شهید.
وقتی عجیب و غریب باشی. وقتی عاقل باشی. وقتی معشوق خدا باشی. خدا دستت را می گیرد
و انتخاب می شوی. وقتی انتخاب شدی خدا بلندت می کند. بالا می روی. با سرعت نور.
آنقدر سریع می روی که راه صد ساله را یک شبه می روی. شهادت نشانه ی این انتخاب
است. نشانه ی این سرعت است.
وقتی ما آدم های به شدت معمولی در حال زندگی هستیم جوان هایی با سرعت نور بزرگ می شوند. بالا می روند و اوج می گیرند در وجود بی نهایت خدا.